کد مطلب:295075 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

نام زشت حربه ای در دست دشمن


با اینكه این قبیل اسامی ناپسند بین مردم، بسیار عادی و معمول بود، ولی در مواقع تحقیر و توهین، مانند حربه ی برنده ای به كار می رفت و هر یك دیگری را به وسیله ی نام زشتش توبیخ و ملامت می نمود.

نام یكی از روسای عشایر عرب «جاریه» بود. به طوری كه در (كتاب) لغت «اقرب الموارد» آمده است، یكی از معانی جاریه «الحیه


من جنس الافعی» جاریه یك نوع مار از جنس افعی است. جاریه مردی قوی و صریح اللهجه و با شخصیت بود، او و كسانش از حكومت ظالمانه معاویه ناراضی بودند و در دل نسبت به وی كینه و دشمنی داشتند. معاویه كه بدبینی جاریه و كسانش را احساس كرده بود، تصمیم گرفت روزی در محضر مردم به وی توهین كند و نامش را وسیله ی تمسخر و تحقیر او قرار دهد. فرصتی پیش آمد و جاریه با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «ما كان اهونك علی قومك ان سموك جاریه، چه مقدار تو نزد قوم و قبیله ات پست و ناچیزی، كه اسم تو را مار گذاشته اند. جاریه فورا و بدون تامل گفت: ما كان اهونك علی قومك اذ سموك معاویه و هی الانثی من الكلاب، چه مقدار تو نزد قوم و قبیله ات پست و ناچیزی، كه اسم تو را معاویه گذارده اند، یعنی سگ ماده.

معاویه از این جواب، سخت نارحت شد و گفت: بی مادر، ساكت باش! جاریه جواب داد،من مادرم دارم كه مرا زاییده است. به خدا قسم دلهایی كه بغض در خود می پرورد،در سینه های ماست و شمشیرهایی كه با آنها با تو نبرد خواهیم كرد، در دستهای ماست، تو قادر نیستی به ستم ما در هلاك كنی و نمی توانی به زور بر ما حكومت نمایی. تو در زمامداری به ما عهد و پیمانی سپرده ای، ما نیز طبق آن پیمان، عهد اطاعت تو وفا داریم، و اگر تخلف نمایی، بدان كه پشت سر ما گروه مردان نیرومند و نیزه های برنده است. فقال معاویه: لا اكثر اللَّه فی الناس مثلك یا جاریه!، معاویه كه از صراحت گفتار و روح آزاد جاریه سخت شكست خورده بود گفت:خداوند مانند تو را در جامعه زیاد نكند». [1] .

مردی به نام شریك بن اعور، سید و بزرگ قوم خود بود و در


زمان معاویه زندگی می كرد، شكل بدی داشت، اسمش «شریك» بود و كلمه شریك اسم خوبی برای انسان نیست. پدرش را «اعور» می گفتند و اعور كسی است كه یك چشمش معیوب باشد. در یكی از روزهایی كه معاویه در اوج قدرت بود، شریك بن اعور به مجلس او آمد. معاویه از اسم نامطلبوع وی و پدرش و همچنین از شكل بدش استفاده كرده و او را به باد تحقیر و اهانت گرفت.

فقال له معاویه: «واللَّه انك لشریك و لیس للَّه من شریك. و انك ابن اعور و الصحیح خیر من العور، و انك لدمیم و الوسیم خیر من الدمیم، فبم سودك قومك؟، معاویه گفت: نام تو شریك است و برای خدا شریكی نیست. تو پسر اعوری و سالم از اعور بهتر است. صورت بدگلی داری و خوشگل بهتر از بدگل است. چرا قبیله ات تو را به سیادت و آقایی خود برگزیده اند؟ شریك در جواب گفت: به خدا قسم تو معاویه هستی و معاویه سگی است كه عوعو می كند، تو عوعو كردی نامت را معاویه گذاردند. تو فرزند حربی و سلم و صلح از حرب بهتر است. تو فرزند صخری و زمین هموار از سنگلاخ بهتر است، فكیف صرت امیرالمومنین؟، با این همه چگونه به مقام زمامداری مسلمین نایل آمدی؟ سخنان شریك بن اعور معاویه را شكست داد. فقال معاویه: اقسمت علیك الا ما خرجت عنی، شریك را قسم داد كه از مجلس من خارج شو!» [2] .

همان طور كه اندام ناموزون، اعضای ناقص و شكل نامطلبوع منشا احساس حقارت است و اغلب منجر به عقده ی حقارت می گردد، همچنین اسم بد، نام خانوادگی بد و لقب بد نیز باعث احساس حقارت است. اگر فرضا نود و نه درصد افراد یك اجتماع، مردم


و زین، خلیق و بی آزاری باشند و به این قبیل اشخاص تحقیر و توهین ننمایند، كافی است یك در صد باقیمانده كه تربیت صحیح ندارند، آنان را مورد استهزاء و اهانت خود قرار دهند.

در مواردی كه كودكان بر اساس قوانین قطعی خلقت، با عیوب و نقایص غیر قابل علاجی از مادر متولد می شوند، مصیبت حقارت، قطعی و اجتناب ناپذیر است. كودكان مجبورند تا پایان عمر، رنجهای درونی خود را تحمل كنند و با آن مصائب بسازند.پدران و مادران نیز در چنین مواردی، جز بردباری و صبر چاره ای ندارند. زیرا بر طرف كردن عیوب و نقایص طبیعی در اختیار آنان نیست، ولی انتخاب اسم خوب در اختیار پدران و مادران، و از حقوق مسلم فرزندان است، آنان می توانند در نامگذاری كودكان، وظیفه ی خود را به خوبی انجام دهند و برای اطفال، اسمی انتخاب كنند كه در طول ایام زندگی باعث احساس حقارت و سرافكندگی آنها نشود. كودكانی كه به واسطه ی اسم نامناسب، یا نام خانوادگی بد، مورد استهزاء و تمسخر سایر اطفال واقع می شوند روحیه ی خود را می بازند، همواره افسرده خاطر و ملولند، از بازیهای دسته جمعی كودكان هراس دارند و از معاشرت با آنها ترسانند. در محیط مدرسه حتی المقدور خود را پنهان می كنند، در صف شاگردان طوری می ایستند كه مورد توجه مدیر یا ناظم مدرسه واقع نشوند، تا مبادا در حضور اطفال، اسم آنها را به صدای بلند بگویند و مصیبت آنها تازه شود. (فرزندانی كه به خاطر نام و یا نام خانوادگی بد، از مدرسه منزجر شده اند كم نیستند. بعضی از آنها به پدر و مادر می گویند: تا این نام و نام خانوادگی را داشته باشم به مدرسه نمی روم.)



[1] المستطرف، ج 1، ص 58.

[2] ثمرات الاوراق، ص 59.